هلیاهلیا، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 26 روز سن داره

هلیا دخمل خوشگل

مامان منتظر

سلام گل مامان خوبی ؟  امروز خیلی دلم برات پرمی زنه . انقدر به وجودت نیاز دارم که نمی دونی ؟   احساس می کنم قلبم پر از عشق شده و می خوام همشو به پای تو بریزم . گلم کی میای ؟  مامان خیلی بی تابه انتظار خیلی سخته هفته بیست ویکم به سلامتی تموم شد دارم میرم تو هفته بیست و دوم چقدر این هفته ها و ماهها دیر میگذرند اما وقتی تکون خوردناتو احساس میکنم خیلی ذوق زده میشم و برای سلامتیت دعا میکنم عاشقتممممممممممممممممممممممممممم .بوسسسسس براي تو. ...
29 خرداد 1392

برای دخمل باهوشم

کودکان هیچ گاه بدون کمک والدینشان نمی توانند نبوغ و قدرت فکری خود را بروز دهند. به همین دلیل، در این مطلب 5 راه بسیار جالب و آسان برای پرورش کودکان عاقل تر و باهوش تر برایتان نام برده ایم.     •   امنیت شالوده یادگیری است مغز همیشه به دنبال امنیت است و اگر احساس امنیت نکند نمی تواند چیزی را یاد بگیرد. به همین دلیل، بسیار مهم است که به کودک خود احساس امنیت ببخشید.   تماس پوست با پوست می تواند به دریافت احساس امنیت در کودک کمک کند. همین طور نگاه چشم در چشم، ماساژ دادن کودک، حرف زدن با و پوشاندن لباس به تن او نیز همین نتیجه را در بر دارند.   هنگامی که کودک شما تا...
28 خرداد 1392

هفته بیستم بارداری

سلام عسلم خوبی الهی من فدای اون تکون خوردنات بشم مامانی چرا انقد وول میخوری  شبا اصلا خواب راحتی ندارم حتی روزا هم نمیتونم بخوابم اما اشکال نداره گلم مهم اینه که تو جات خوب و راحت باشه خووووووووووووب جونم برات بگه که دیروز نوبت دکتر داشتم با بابایی رفتیم و بعد از کلی الافی و انتظار بالاخره نوبتم شد و رفتم داخل دراز کشیدم روی تخت خانم دکتر با حوصله اول گوشی رو گذاشت و صدای قلب خوشگلتو شنید خیالم از بابت سلامتیت راحت شد بعد هم سونو انجام داد و گفت نی نی خوبه و جنسیتشم صد در صد دخممممممممممله نمی دونی نیشم تا کجا باز بود و کلی ذوق کردم بعدشم به بابایی گفتم اونم خیلی خیلی خوشحال شد و خدا رو به خاطر داشتن چنین نعمت با ارزشی شکر کردیم...
28 خرداد 1392

اواز خروس

  وقتی خروس نازم قوقولی قوقو رو سر داد از یه روز خوبِ خوب بازم  به من خبر داد   گفت عزیزم بیدار شو صبح شده باز دوباره هوا چه  روشن شده خورشیدخانوم بیداره   پاشو چشاتو واکن دنیا خیلی قشنگه خورشیدخانوم طلایی، آسمون آبی رنگه   زودباش با یاد خدا از خواب ناز بیدار شو وقتی صبحونه خوردی مشغول کار و بار شو ...
27 خرداد 1392

فرزندم

فـــــــرزنــــد عــــزیـــــزم: آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی، اگر هنگام غذا خوردن لباسهایم را کثیف کردم و یا نتوانستم لباسهایم را بپوشم اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده است ؛   صبور باش و درکم کن... یادت بیاور وقتی کوچک بودی مجبور میشدم روزی چند بار لباسهایت را عوض کنم... برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور میشدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنم... وقتی نمیخواهم به حمام بروم مرا سرزنش و شرمنده نکن.. وقتی بی خبر از پیشرفتها و دنیای امروز سوالاتی میکنم ، با تمسخر به من ننگر! وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی حافظه ام یاری نمیکند، فرصت بده و عصبانی نشو.. زمانی که میگوی...
26 خرداد 1392

بی تاب ِ حضورتم.

  قاصدکم عزیزم هر روز بیشتر و بیشتر دلتنگت میشم و هر روز برای سلامتیت دعا میکنم وقتی لباسای ناز و کوچولوتو نگاه میکنم اروم میشم امیدوارم صحیح و سلامت به دنیا بیای و من و بابایی رو از این تنهایی و غربت در بیاری فرشته کوچولوی نازنینم اگر تو نبودی زنگی برایمان تکراری و بی معنا بود ...
26 خرداد 1392

ماه پنجم

تو این هفته باید برم  دکتر نوبت سونو  دارم از خدا میخوام که مشکلی نباشه و تو صحیح و سالم باشی  این روزا روزای داغ انتخاباتی هست ؛ و هر جامیری همه دارن از انتخابات میگن  امیدوارم انتخابات خوبی برگزار شه !!  جیگیلی ؛ من میرم اما بهت قول میدم که زودی این دفعه بیام و برات خیلی بیشتر بنویسم    ...
20 خرداد 1392

اولین هدیه خاله

سلام عزییییییییییییییییییییزم دیروز خاله سمیه برات یه عروسک خرسی خوشگل گرفته بود بعدا که اتاقتو اماده کردم عکسشو برات میذارم ...
20 خرداد 1392